سبد خرید شما خالی است.
داستان در مورد زنبور دار تنهایی است که در زمانه فرصت طلبی ها و بدی ها، پای اصول خود ایستاده است و تن به سلیقه زمانه نمی دهد و همرنگ جماعت نمی شود و برای همین نامرادی ها می بیند و سختی ها می کشد. محل وقوع داستان، کوهپایه های سبلان و گردنه معروف حیران است. سلطان و پسرش جلال، برای استفاده از شهد گل ها، تن به کوچ داده اند در حالی که حریف آن ها، دست از آزار و اذیت برنداشته و همچون گرگی که در روستا، به گله ای زده و همه آن ها را از بین برده بوده است، در پی نابودی آن ها است.