اغلب دوستداران آثار تورو برای بهره بردن از طبع لطیف و نگاه نافذ او نسبت به پدیده هاست که آثارش را می خوانند، نه پیروی از اندیشه های او. این حقیقتی است که تورو می دانست و حتی می شود گفت نسبت به آن معترض بود. تعجبی ندارد که هم عصران تورو قدرش را به درستی نشناختند. او شیوه ای از زندگی سعادتمند و سرپناهی برای رستگاری از عصر سرسام زدۀ خود (و بعد از خود) پیشنهاد می کند که تحقیر دیدگاه عامه یکی از ستون های اصلی آن است. کتاب در هجده فصل تنظیم شده است که هر کدام به موضوعی اختصاص دارد؛ بعضی مانند «مزرعۀ لوبیا»، «برکه ها»، «همسایگانی از وحوش» و عمدتا توصیفی هستند و مابقی مانند «اقتصاد» و «قوانین متعالی تر» ساختاری بیانی و استدلالی دارند. هر چند که صدر تا ذیل مایه های اصلی کتاب در نظمی ممتد به رشته درآمده باشد، این گونه هم نیست که این اثر چارچوب اصلی گزارشی که قرار بود باشد، یعنی گزارش تجربۀ تقریبا غیرمتعارف او از زندگی بی نهایت ساده را حفظ نکند. در کتاب عملا چهار موضوع مرتبط، در عین حال شاخص، مورد بحث قرار گرفته است که آن ها را می توان بدین صورت برشمرد:
۱) زندگی آلوده به استیصال صامت که اکثر انسان ها می گذرانند؛
۲) سفسطۀ اقتصاد که مسئول این وضعیت است؛
۳) شادمانی هایی که یک زندگی سادۀ نزدیک به طبیعت با خود به همراه دارد؛
۴) آن قوانین متعالی تری که آدمی، اگر بر اثر نوعی زندگی زاهدانه اما لطیف در حیات وحش شبیه به زندگی خود تورو از نردبان طبیعت بالا برود شهودا آن ها را درک می کند و نهایتا مکاشفات عرفانی که در لمحه هایی چند برای او روی دادند.