فرهنگ و دستیابی به آن وسیله ای است که باید در اختیار عموم قرار گیرد. با وجود این، چگونه می توان از چنین نظری دفاع کرد وقتی می بینیم فرهنگ وسیله ای ممتاز برای کسب حیثیت اجتماعی است؟
سیاست فرهنگی به مثابه فضایی تعریف می شود که نهاد فرهنگی، آفرینش هنری و مخاطب را دربرمی گیرد؛ چگونه این سه واقعیت، که هریک منطق خود را دارد، می توانند با هم جمع شوند و تعامل بورزند؟
آن پویایی که از روابط میان تماشاگر، نهاد و بیان فرهنگی حاصل می شود کدام است؟ چگونه فضای رسمی نهادی حاضر است به فرد آزادی و خودمختاری بدهد؟
به این پرسش ها در این کتاب پاسخ داده می شود، اما پاسخ ها با نشان دادن همه پویایی ها و تناقضاتی که در مخاطب وجود دارد، جز به برخی از جنبه های شناخت آن نمی پردازد. تماشاگران، همانگونه که آنتیگون موشتوری به ما می گوید، ستون اصلی (یا سنگ بنایی) هستند که به اثر و به نهاد فرهنگی معنا می بخشند، معنایی که بدون آن، نه اثر می تواند وجود داشته باشد و نه نهاد فرهنگی.