سبد خرید شما خالی است.
روزی روزگاری بر نوک کوهی بلند عقاب بدجنسی زندگی می کرد که شب و روز کارش شکار حیوانات جنگل های اطراف بود و هرچه می خورد سیر نمی شد. حیوانات از ترس این که نسلشان از بین برود نزد شیر پادشاه جنگل رفته و از عقاب شکایت کردند. شیر ابتدا برای از بین بردن عقاب از قوی ترین حیوانات جنگل کمک گرفت اما از آن جا که آن ها موفق نشدند، از آدم ها کمک خواست اما آن ها نیز نتوانستند کاری از پیش ببرند. سرانجام شیر از کک ها و پشه ها کمک گرفت. حیوانات قوی جنگل شیر را به خاطر این تصمیم مورد تمسخر قرار دادند اما سرانجام کک ها و پشه ها موفق شدند عقاب را از بین ببرند.