هنگامی که ترس یا اضطراب کودکان پس از مدت زمانی مشخص ادامه پیدا میکند، در موقعیتهایی که حتی خطری واقعی برای کودک به شمار نمیآید نیز موجب پریشانی و آشفتگی بیش از اندازهی او میشود و تا حدی مانع از انجام فعالیتهای عادی روزمرهاش میگردد. این گونه به نظر میرسد که کودکان مبتلا به اختلالهای اضطرابی نمیتوانند بپذیرند که دلیلی برای ترسیدن و مضطرب شدن آنها وجود ندارد، برای همین رفتارها و واکنشهایی ناخودآگاه از خود نشان میدهند. برای نمونه، دچار سر درد، دل درد یا سرگیجه میشوند. گروهی از این کودکان نیز، صبحها برحسب ظاهر، عصبی و وحشت زده هستند و نمیتوانند مانع از داد و فریادهای خود هنگام رفتن به مدرسه یا سوار شدن به سرویس شوند. برخی از این کودکان حتی نسبت به رفتار پریشان خود، آگاه هم نیستند. آنها فقط تلاش میکنند به هر ترتیب که شده به مدرسه نروند. برخی دیگر نیز بر این باورند که مدرسه رفتن موجب تپش قلب آنها و در نهایت مرگشان میشود. روی هم رفته، مهم نیست که علت ترس آنها از مدرسه رفتن چیست، مهم این است که آنها از این موضوع رنج میبرند.