تو جهانی به خون آلودی و انجامت نیز چنین خواهد بود
زندگی ات به رسوایی گذشت و مرگت نیز قرین رسوایی خواهد بود
نمایشنامه ی ریچارد سوم که در سال ۳-۱۵۹۲ نوشته شده، از همان آغاز با استقبال فراوان خوانندگان و تماشاگران روبرو شد، چندان که آن را در کنار هملت و رومئو و ژولیت در شمار محبوب ترین آثار شکسپیر جای داده اند. این نمایشنامه داستان برآمدن و فروافتادن شاهی منفور را بازمی گوید. اما شکسپیر سیمای این مرد زشت صورت و زشت سیرت را چنان تصویر کرده که حضورش بر صحنه، همه ی شخصیت های دیگر را به محاق می برد. این هیولای بی شفقت که در راه رسیدن به تاج و تخت انگلستان از هیچ دروغ و خدعه و جنایتی رویگردان نیست، با هوشی اهریمنی و نگاهی ژرفکاو تا اعماق وجود قربانیانش نفوذ می کند و آز و شهوت این یک یا عقل سست پای دیگری را آماج خود می گیرد. از این روست که جملگی را به آسانی می فریبد و سرانجام به نابودی می کشاند. اما فزون خواهی و غرور بی حدش سرانجام او را نیز قرین رسوایی و تباهی می کند.