این کتاب درباره آمارهای بد صحبت می کند؛ اینکه از کجا نشأت می گیرند و چرا از بین نمی روند. طنز مشهوری می گوید سه نوع دروغ وجود دارد: دروغ معمولی، دروغ شاخدار و آمار! در واقع، آمار تا حدی شهرت بد پیدا کرده است. بعضی از آمارها از اساس بد متولد می شوند، یعنی از همان ابتدا هم چندان خوب نیستند، چون بر اساس حدس یا داده های مشکوک به وجود می آیند. بقیه آمارهای بد به دلیل جهش در آمار اولیه تولید می شوند؛ این آمارها پس از تحریف به صورت آمار بد در می آیند.
در هر دو صورت آمارهای بد بالقوه اهمیت زیادی دارند؛ چرا که این آمارها ممکن است برای برانگیختن ترس یا خشم عمومی استفاده شوند، یا نگرش ما را نسبت به جهان تحریف کنند، یا حتی ما را در اتخاذ سیاست های ضعیفی در حل مشکلات اجتماعی وادارند. ما برای توصیف ماهیت جامعه پیچیده مان، به ویژه در بحث از مسائل اجتماعی، به آمار نیاز داریم و به آن متکی هستیم. بحث درباره مسائل اجتماعی معمولا پرسش هایی را بر می انگیزد که پاسخ بدان ها نیازمند آمار است. بعضی از آمارها واقعا بد هستند، اما بقیه هم بسیار خوب هستند و ما به آمار خوب نیاز داریم تا به شکلی منطقی و عاقلانه درباره مسائل و معضلات اجتماعی اظهار نظر کنیم.
بنابراین راه حل این نیست که در مقابل آمار تسلیم شویم، بلکه برعکس، باید سعی کنیم در مواجهه با اعداد، داوران بهتری باشیم. چاره ای نداریم چز اینکه با نگاهی نقادانه با آمار برخورد کنیم. این کتاب به مخاطبان خود کمک می کند نحوه استفاده از آمارهای اجتماعی را درک کرده قضاوت بهتری در برخورد با آمار داشته باشند. فهمیدن مطالب این کتاب به دانش ریاضی پیچیده ای نیاز ندارد. هدف این است که یاد بگیریم چگونه آمارهای بد را شناسایی کنیم، تا نه تنها این آمارها را تکرار نکنیم، باور نیز نکنیم.