اگر سال تولد جرم شناسی را آن گونه که غالبا گفته می شود، برابر با تاریخ انتشار کتاب «مرد بزهکار» توسط سزار لومبروزو در سال ١٨٧٦ بدانیم، این دانش حدود ١٥٠ سال قدمت دارد. در همین دوران کوتاه، جرم شناسی شاهد شکل گیری اندیشه های بسیاری در خصوص چگونگی شکل گیری جرم و راهکارهای پیشگیری و کنترل آن بوده است. اندیشه هایی که از چشم اندازهای متفاوتی به پدیده مجرمانه نگریسته و حتی گاه با یکدیگر تعارض کامل دارند.
٢- جرم شناسی ماهیت عجیبی دارد؛ از یک سو، تعدد و تهافت اندیشه های مطرح در آن و ارتباط این دانش با علوم متعدد دیگر نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، زیست شناسی و علوم سیاسی، مخاطب را به وجد می آورد و از سوی دیگر، گاه همین ویژگی ها، مخاطب را مایوس و ناامید ساخته و حتی نسبت به ماهیت علمی این قلمرو و کارایی آن، به شک و تردید انداخته و با سوالات بی شماری در این زمینه مواجه می سازد.
وقتی جرم شناسان حتی در مورد موضوع این رشته (جرم) و چارچوب و دامنه آن، اتفاق نظر ندارند و یا این که اختلاف نظر زیادی در مورد قلمرو این رشته، از صرف علت شناسی جرم تا مطالعه نهادهای درگیر پاسخ دهی به جرم وجود دارد، آیا ماهیت علمی آن مورد تردید قرار نمی گیرد؟ از سوی دیگر، با توجه به تعدد و تعارض نظریه های مطرح شده در خصوص علت شناسی جرم، آیا جرم شناسی به جای روشن کردن مسیر، ما را به ورطه هایی تاریک و بی پایان نینداخته است؟