در نگاه نخست، شاید به نظر برسد دو پدیده یا نهاد اجتماعی «حقوق» و «اقتصاد» چندان ارتباطی با یکدیگر ندارند و باید آن ها را به مثابه دو موضوع علی حده و مستقل علمی تلقی نمود. از سوی دیگر، نگاهی به واقعیت های آکادمیک نشان می دهد که دو علم حقوق و اقتصاد که موضوع آن ها مطالعه دو نهاد یا پدیده فوق است، نیز، ارتباط خاصی با یکدیگر ندارند و به عنوان دو علم از زیرمجموعه علوم انسانی تلقی می شوند که اندیشمندان هر یک از این دو دانش، به صورت جداگانه و هریک با روش شناسی خاص خود، سرگرم برنامه های تحقیقاتی مربوطه هستند. با وجود این، «حقوق و اقتصاد»، به مثابه یک جریان علمی و یک برنامه تحقیقاتی و پژوهشی جامع و کلان، طرفدار این اندیشه جالب توجه است که دو پدیده حقوق و اقتصاد، ارتباط وثیقی با یکدیگر دارند و بر هم تأثیرگذارند و می توان آنها را موضوع مطالعه واحدی قرار داد. از طرف دیگر، این اندیشه هم می تواند جذاب و فریبنده باشد که علم اقتصاد و علم حقوق به اندازه ای با یکدیگر مرتبط هستند که شاید بتوان گفت منطق علم حقوق، همان منطق علم اقتصاد است. این گزاره، هسته مرکزی رویکردی فکری را تشکیل می دهد که به «رویکرد اقتصادی به حقوق» یا «تحلیل اقتصادی حقوق» موسوم است و از یک منظر، اخص از جریان حقوق و اقتصاد محسوب می شود. مطالعه و بررسی اندیشه های محوری این رویکرد فکری و تمایز آن از سایر مکاتب رقیب، موضوع کتاب حاضر را تشکیل می دهد.