دلایل میان رشته ای نبودن دادرسی های کیفری بین المللی و به طور کلی پژوهش های حقوق بین المللی کیفری چیست؟ آیا می توان نظریه های رایج جرم شناسی را بدون هیچ تغییری به حوزه حقوق بین المللی کیفری انتقال داد؟ تا چه اندازه قضات دادگاه های بین المللی کیفری می توانند از نتایج دستاورد های علمی در رسیدگی های خود استفاده کنند؟ بنابراین علم نمی تواند به تنهایی چنین عدالتی را برقرار سازد. پس از تبیین این مسئله، نویسنده معتقد است که، در امر دادرسی، هم وابستگی مطلق به نتایج علمی خطرناک است و هم تکیه بر یک ذهنی انگاری (شخص بنیادی) مهار نشده. راه حل بینابین عبارت است از این که قضات، با تکیه بر اصل دستیابی به نتیجه ای عادلانه، نسبت به استفاده از علوم دیگر دیدگاهی باز داشته باشند و از هر علمی که بتواند به برقرای عدالت در بهترین شکل آن کمک کند استفاده نمایند. در مورد میان رشته ای نبودن مطالعات حقوق بین المللی کیفری دلیل آن، افزون بر ترس پژوهش گران حقوقی برای ورود به حوزه هایی که در آن تخصص ندارند، ناسازگاری نظریه های رایج جرم شناسی برای تبیین جنایات بین المللی است. جنایات بین المللی جرایمی توده ای (بزرگ مقیاس) هستند، مرتکبان این جرایم به صورت گروهی اقدام می کنند و بنابراین درک آن ها بدون در نظر گرفتن بستر های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نیز چگونگی تعامل اجتماعی گروه جنایتکاران و بزه دیدگان پیش از فوران خشونت ها امکان پذیر نیست. این در حالی است که نظریه های رایج جرم شناختی بر تحلیل بزه کاری در سطح فردی آن متمرکز شده اند. به همین علت نویسنده معتقد است که انتقال این نظریه ها به حوزه تحلیل جنایات بین المللی، بدون یک فرایند منطبق سازی، درست نیست.