در اوایل دهه ی ۱۸۹۰، برنارد شا به عنوان منتقد درام در ستردی ریویو مشغول به فعالیت شد. در سال ۱۸۸۵، برنارد شا یک نمایشنامه نوشت، اما این اثر تا ۱۸۹۲ اجرا نشد و حتا پس از اجرا هم برایش موفقیت مالی به همراه نداشت. این نمایشنامه (خانه ی بیوگان) به مصائب شهرهای پر ازدحام و شلوغ نگاهی نو داشت. برنارد شا به نگارش نمایشنامه ادامه داد، اما در ابتدا، آثار او فقط خوانده می شدند و از اجرا خبری نبود. علت این گرایشات، مقدماتی بود که برنارد شا در نقد نمایشنامه های خودش نوشت و به خودکاوی دراماتیک و هوشمندانه دست زد. او در نمایشنامه های پس از خانه ی بیوگان، به فاجعه جنگ (در اسلحه و مرد)، تعصب مذهبی (در مرد شیطان)، حرفه پزشکی (در معمای غامض دکتر)، مسیحیت مدرن (در آندروکلس و شیر)، عصبیت (در بزرگترین نمایشنامه اش، جان قدیس) و لهجه و تمایزات طبقاتی (در پیگمالیون) حمله کرد. جرج برنارد شا حدود پنجاه نمایشنامه نوشت که هر یک، به نقد دشواری های جامعه از طریق دیالوگ و کنش صحنه ای پرداخت. نمایشنامه های او در واقع، گونه تبلیغات محسوب می شدند و شاید به همین دلیل، در ابتدا موفق نبودند. با پیدایش مخاطب درام روشنفکرانه، برنارد شا به شهرت فراوانی دست یافت. در واقع او به خلاقیت تازه ای دست نیازید، چرا که رمان نویسان، خاصه چارلز دیکنز، سال ها به نوآوری در این زمینه همت گماردند. ایبسن نروژی هم صحنه را به مثابه ی محلی برای حل و فصل مسایل اجتماعی در مشت خود می فشرد. اما دستاوردهای برنارد شا در صحنه ی تئاتر انگلستان نوآوری محض بود.