در این سری از سخنرانی ها، می خواهم تلاش کنم طرح کلی چیزی را نشان دهم که فکر می کنیم تاریخ کیهان از زمان مهبانگ تا سیاه چاله ها را در بر می گیرد. در سخنرانی اول مرور کوتاهی خواهم داشت بر ایده هایی که قبلا در مورد جهان مطرح بوده و سپس مسیری را بررسی می کنم که به واسطه آن توانسته ایم تصویر فعلی را از جهان و دانشِ پیشِ رویمان ترسیم کنیم. در سخنرانی دوم توضیح خواهم داد که چگونه نظریه های نیوتن و انیشتین در مورد گرانش (نیروی جاذبه) ما را به سوی این نتیجه گیری هدایت کرده اند که جهان و کیهان نمی تواند ساکن و حالت استاتیک داشته باشد و باید یا در حال انبساط و یا در حال انقباض باشد؛ به عبارت دیگر یعنی در زمانی بین 10 تا 12 میلیارد سال پیش، تراکم (چگالی) کیهان بی نهایت بوده است که همین منجر به پیدایش لحظه مهبانگ شده است که به عنوان سر آغاز جهان شناخته می شود. در سومین سخنرانی در مورد سیاه چاله ها سخن خواهم گفت. سیاه چاله ها زمانی شکل می گیرند که یک ستاره غول آسا (دارای جرم زیاد و بسیار بزرگ) یا حتی اجسامی بزرگتر از آن به واسطه گرانشِ قوی ای که دارند به درون خود کشیده می شوند و اصطلاحا فرو می ریزند. در سخنرانی چهارم توضیح خواهم داد که چگونه بر پایه مکانیک کوانتومی، انرژی امکان تراوش کردن و رخنه کردن از سیاه چاله ها را به بیرون خواهد داشت. در سخنرانی پنجم، ایده های مکانیک کوانتوم را برای توصیف و توضیح مهبانگ و منشا و آغاز کیهان بکار گرفته ام. در سخنرانی ششم نشان می دهم که چگونه این مرز جدید می تواند توضیح دهد که چرا گذشته آنقدر با آینده تفاوت دارد، اگر چه قوانین فیزیک دارای تقارن زمانی هستند. در نهایت در سخنرانی هفتم توضیح می دهم که چگونه تلاش می کنیم یک نظریه واحد پیدا کنیم که دربردارنده مکانیک کوانتومی، گرانش و تمام دیگر تعاملات جهان فیزیکی باشد. اگر به این هدف دست پیدا کنیم، می توانیم حقیقت جهان را به درستی شناخته و جایگاه خود را در آن مشخّص کنیم.
مصاحبه با دکتر رضا منصوری، استاد دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف
رسانه های دنیا امروز پر است از گزارش درگذشت استیون هاوکینگ، کیهان شناسی او، زندگی شخصی او و تأثیرگذاری اش در جامعه. در این سال ها همواره دیده ام که در مورد هاوکینگ نکته هایی مغفول می ماند و این غفلت شاید ناشی از ابهت علمی او باشد که اجازه تفکر مستقل درباره رفتار اجتماعی او، کتاب های ترویجی اش و گزاره های هر از گاهی او در رسانه ها نمی دهد.
هاوکینگ را اولین بار در سال ۱۹۷۲/۱۳۵۲ در همایشی در مرکز فیزیک نظری عبدالسلام در شهر تریسته ایتالیا دیدم. هنوز می توانست صحبت کند، گرچه روی صندلی چرخدار ساده ای نشسته بود. پس از آن در سال ۱۹۸۶/۱۳۶۵ در کنفرانسی در ژاپن او را دیدم، سال قبلش اعلام کرده بود کیهان شناسی به انتها رسیده و تنها چند پارامتر مانده است که باید دقیق تر اندازه گیری شود؛ شبیه ادعاهایی که در شروع قرن بیستم در اروپا مطرح شده بود درباره کل فیزیک و دیدیم که بعد از آن چه انقلاب هایی در علم فیزیک رخ داد. در کیهانشناسی هم همین طور است: در سی سال گذشته، بعد از این ادعای هاوکینگ، تازه کیهانشناسی وارد فاز تحولی بسیار پرباری شده است. هیچ یک از کیهانشناسان برجسته جهان این حرف او را جدی نگرفته بود. این ادعای او به علم مربوط می شد اما این رسانه های عمومی بودند که آن را جدی گرفتند.
گزاره او در مورد خدا و کیهانشناسی، که چند سال پیش منتشر شد، گزاره ای بود غیرعلمی و بدیهی بود کسی از اجتماع علمی آن را جدی نگیرد، اما باز رسانه ها آن را جدی گرفتند. حالا دیگر هاوکینگ شخصیتی بسیار جهانی شده بود. تعجب ندارد اگر گفته شود این ادعاها را می شد سریع به پول تبدیل کرد و اگر علمی نبودند چه باک!
کتاب های علمی همگانی او به چند ده زبان زنده دنیا ترجمه شده و میلیون ها نفر آن ها را خوانده اند، اما نمی توان ادعا کرد که این کتاب ها تأثیر مثبتی در «باعلم کردن» جوامع بشری داشته باشند؛ آن ها بیشتر شبیه مطالب هیجان انگیزی بوده اند که عمدتا علاقه مندان «علم تخیلی» را مجذوب می کرده اند. ما در ایران بسیار مشکل داشته ایم تا انحراف هایی را که در نتیجه خواندن این کتاب ها در ذهن دانشجویانمان وارد می شد بزداییم. البته بخشی از این انحراف ها ناشی از ترجمه های بد بوده اما نه همه آنها. هنوز هم توصیه من به دانشجویان این است که این کتاب ها را نخوانند. هستند کتاب های علمی ای که فیزیکدانان دیگری برای عموم نوشته اند و می شود با اطمینان خواندنشان را توصیه کرد.