اگر همان گونه بیاندیشیم که تاکنون اندیشیده ایم، آیا نتیجه ای جز آن چه با آن مواجهیم به دست خواهیم آورد؟ به همین قیاس اگر هر آن چه لازم است در نظریه های موجود در اختیار است، پس وظیفه ی اندیشیدن، نوآوری و خلاقیت مبتنی بر هوش انسانی چه می شود؟
آیا باید به عادات و اسطوره ها پایبند بود؟ آن گاه آیا راه بهروزی و بهبود را خواهیم یافت؟ گاهی نباید انسانی از نو یافت و جهان را از نو بنا کرد؛ آیا به اندازه ی گذشتگان اندیشه و ارزش نداریم؟ آیا فرصت اندیشه ی نو و راه ترقی و تعالی از میان رفته است؟
همه چیز با اندیشه و از اندیشه شروع می شود. از نوع نگاه ما به پدیده ها و رویکرد ما به زندگی و جوانب مختلف آن است که شیوه و حالت زندگی بر ما پدیدار می شود. از این رو باید به خویشتن و جوانب مختلف خویشتن نگاهی روشن داشته باشیم تا مبادا اسیر پیش فرض ها و اوهام باشیم.
این کتاب محصول اندیشه ای است برای زندگی و البته برگرفته شده از زندگی.
از متن کتاب
به این هم توجه کنیم که برای انسان در گذر زمان، "داشتن" جای "بودن" را گرفت،
و "شدن" جایگاه خودش را از دست داد.
انسان "دارا" شد؛ اما "بی وجود"
و بدین ترتیب از قانون طبیعت دوری گزید.
و سخت تاوانش را می دهد و می دهد؛ مگر آن که دوباره جانش آگاه شود.