سال ها پیش، وقتی به عنوان یک معامله گر وارد بازارهای مالی و سرمایه شدم، هیچ تصوری از راهی که پیش رویم بود نداشتم. مانند هر کار دیگری که تا آن زمان انجام داده بودم، احساس می کردم تنها به کمی زمان، جمع آوری اطلاعات و تجربه نیاز دارم تا بتوانم به یک سود منطقی، مطمئن و پایدار دست پیدا کنم. با توجه به پیش فرض هایی که در مورد فعالیت در این بازارها داشتم، به نظر می رسید آموختن تعداد محدودی استراتژی معاملاتی در طول چند هفته و درنهایت تصمیم گیری نهایی برای خرید یا فروش ارز و سهام تمام چیزی است که برای کسب سود کافی است. بعد از گذراندن یک دوره ی آموزشی فشرده، دل به دریای معاملات زدم. پیشاپیش این نکته را می دانستم که از نظر تئوری امکان به سود نشستن همه ی معاملات وجود ندارد و من در نهایت با مجموعه ای از سودها و زیان ها مواجه خواهم شد. اما طولی نکشید که بازار روی دیگرش را به من نشان داد. معاملات ضررده یکی پس از دیگری از راه میرسیدند و حجم سرمایه ی من مثل یک ساندویچ ژامبون تکه تکه کم می شد. در کمتر از یک ماه تمام سرمایه ی خود را دودستی تقدیم بازار کردم.
تاکنون کتاب های زیادی در زمینه معامله گری در بازارهای بورس نوشته شده اند؛ حتما تعدادی از آنها را خوانده اید. اکثر آنها حداقل آنهایی که با ترجمه فارسی در اختیار خوانندگان قرار گرفته اند، رویکردی تکنیکال فاندامنتال یا سایکولوژیک دارند. اگر بخواهم منصف باشم، باید بگویم که قریب به اتفاق آثار مکتوبی که در مورد سرمایه گذاری در بازار مطالعه کرده ام، بسیار خوب و تا حد زیادی درست نوشته شده اند؛ اما تنها پس از خواندن تعداد معدودی از آنها احساس کرده ام مفید و کاربردی اند. تشریح و توضیح الگوهای مختلف، معرفی شاخص های بنیادین بازار، باز تعریف مفاهیم پایه ای، بازارهای سرمایه و طرح معدودی جمله و کلمه قصار که دهان به دهان بین معامله گران می چرخد، معمولا تمام چیزی است که بعد از خواندن هرکدام از این کتاب ها و مقالات عاید فرد می شود. قصد ندارم کتاب حاضر را به عنوان تافته جدا بافته ای در میان مجموعه مطالبی که تاکنون خوانده اید، معرفی کنم. اما تمام همت خود را به کار بسته ام تا با معرفی منطق فازی و تفکر چندارزشی بر مبنای این تئوری نوظهور و با به کارگیری اصول قدرتمند آن، شما را در جهت سرمایه گذاری در بازار راهنمایی کنم تا پس از خواندن این کتاب بتوانید از مطالب آن در بهینه سازی سیستم معاملاتی خود استفاده کنید.
باید جسارت من را ببخشید، اما ناچارم متن پشت جلد کتاب را نشانه ای از ناکامی و سردرگمی شما در انجام معامله یا طرح ریزی سیستمی سودده در بازارهای سرمایه بدانم؛ در غیر این صورت، دیگر چه نیازی به جست و جو در پی کتابی بود که شما را به سوددهی پایدار برساند؟ چنانچه فکر می کنید اشتباه می کنم، همین حالا کتاب را زمین بگذارید، ولی اگر پیشگویی من درست است، پیشنهاد می کنم در مطالعه آن درنگ نکنید. این کتاب را بر پایه تفکری نوشته ام که نحوه نگرش و شیوه معاملاتی من در بازار بورس را برای همیشه تغییر داد: تفکر تجارت بر مبنای تئوری فازی.