نظریه پردازان در دهه اخیر به اهمیت و نقش فرهنگ سازمانی بر اعضای سازمان تأکید بسیار داشته اند. برخی از این صاحب نظران، فرهنگ سازمانی یا به طور عام جنبه انسانی سازمان را به عنوان کوششی تلقی می کنند که جنبه های گوناگون مطالعات محققان سازمان و مدیریت در گذشته را به روش های جدید ارائه می دهد؛ آنها کوشش های انجام شده پیرامون روابط انسانی، مدیریت بر مبنای هدف، ساختار سازمانی، راهبردهای سازمانی و توجه به گروه های کاری و گروه های سازمانی را به عنوان جنبه هایی از فرهنگ سازمانی و به منظور بهبود عملکرد و کیفیت کار، معرفی می نمایند. از آنجایی که در حال حاضر بهبود نظام های بزرگ سازمانی در کانون توجه صاحب نظران قرار دارد، فرهنگ سازمانی به عنوان سرچشمه همة توانایی های سازمان تلقی می گردد. صاحب نظران بر این باورند که موفقیت سازمان منوط به شناخت ارزش های کلیدی، باورها و تفاهم هایی است که در اعضای یک سازمان، مشترک می باشد. فرهنگ سازمانی موضوعی است که اخیرا در قلمرو رفتار سازمانی و بالندگی سازمان ها مطرح شد و ریشه این پدیده را می توان در نظریات مردم شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی جستجو نمود.