«در استعاره هاست که هستیم» با خوانشی نیچه ای از آراء لکان، به مسئله استعاره و نسبت آن با انسانگی پرداخته است. آنچه نیچه به مثابۀ امر نمادین لکانی می شناسد، زبان و استعاره؛ و آنچه به مثابۀ واقع می شناسد، ماهیت اشیاء است. نیچه زبان را ماهیتا استعاری می بیند و آن را واسطه ای میان انسان و جهان تلقی می کند. از این رو، امر نمادین لکان، از نگاه نیچه، هاله ای بهم بافته از استعاره هاست. نیچه نیز همچون لکان بر این باور است که گریز از استعاره و زبان ممکن نیست و انسان راهی جز به سر بردن در زبان ندارد. نیچه ساختار شناختی انسان را مبتنی بر نسبت های استعاری با جهان می شناسد و کار انسان را شبیه سازی جهان به خود می داند. این کتاب در تلاش است به بسط آنچه نیچه دربارۀ زبان و استعاره گفته است، بپردازد و میان آنچه نیچه و لکا نمی گویند، پل بزند. همچنین، کتاب، در پشتوانۀ آراء نیچه و در توضیح ناممکنی واقع لکان، مروری بر یافته های نظریه های کوانتوم و نسبیت داشته و درپی پاسخگویی به این سوال بوده است: چرا امر واقع قلمرو ناممکن است؟