سبد خرید شما خالی است.
داستان حاضر، ماجرای زندگی نوجوانی به نام «امید» است. امید پسر حساسی است و پدری دارد که انزوا را ترجیح داده و هیمشه مشغول کشیدن سیگار و تفکرات خود است. پنجره اتاق امید رو به دیوارهای بتنی است، وقتی که تنها دلخوشی او یعنی گل سرخی پژمرده می شود او تمام امید خود را از دست می دهد و از همه چیز گلایه می کند. اما با قصه های مادر از زندگی، با رنگ ها، قصه ها، شادی ها، تفریحات زندگی و معنای آن آشنا شده و کسالت و روزمره گی را از خود دور می کند.