سبد خرید شما خالی است.
شاه سبیلِ مبارکش را تاب داد و پرسید: اوضاع مملکت چگونه است؟ صدراعظم تعظیم کرد: فدایت شوم، کاملاً امن و امان؛ آب از آب تکان نمیخورد! رعایا درباره ما چه میگویند؟ صدراعظم دهانش را باز نکرده بود که دلقک گفت: میگویند شبیه کانگوروست! شاه که معنی کلمه را درنیافته بود، بار دیگر سبیلِ مبارکش را تاب داد: مردم درباره ولیعهد چه میگویند؟ دلقک باز مهلت نداد: میگویند شبیه بچه کانگوروست! شاه دیگر تاب نیاورد: کانگورو دیگر چه بوزینه ای است؟! دلقک پوزخندی زد و عرض کرد: قربان، بوزینه نیست، حیوانی است که بچه اش را همیشه در کیسه اش حمل میکند. شاه از کوره دررفت و فریاد کشید: جلاّد!