در اعماق جنگل تاریک، درختی تنومند و مخوف روییده؛ درختی که شاخه هایش را در آسمان شب گسترانده. جادویی سیاه در اعماق ریشه های آن جریان دارد و بیش از صد سال است که در انتظار آمدن یکی از وارثان خاندان کریت است. تاورین کریت و مادرش به خانه باغ اجدادی شان اسباب کشی می کنند. ورود به جنگل تاریک برای تاورین ممنوع است. اما او، مثل هر پسربچه ی یازده ساله ی دیگری، گوشش به این حرف ها بدهکار نیست. تاو پنهانی وارد جنگل می شود و چیزی نمی گذرد که رؤیای عجیبی به سراغش می آید؛ رؤیای یک درخت؛ درخت نفرین شده. تاو، همراه دوست جدیدش، هارپر، جنگل را می گردد و در آنجا با پسر عجیبی به نام ادوارد روبه رو می شوند که در یک کلبه زندگی می کند. تاو و هارپر تصمیم می گیرند به او کمک کنند که ماجرایی باورنکردنی برایشان اتفاق می افتد. تاو و هارپر باید درخت نفرین شده را پیدا کنند و با جادوی سیاه آن روبه رو شوند.