اولین باری که سل، گبی را می بیند در شرایطی کاملا نامساعد به سر میبرند! سل سومین باری است که طی سه روز به دفتر مدیر مدرسه آمده و تازه هفته ی اول مدرسه است. گبی، رئیس شورای دانش آموزی و سردبیر روزنامه ی مدرسه هم آنجاست تا از دوستش یازمنی حمایت کند که همین چند دقیقه پیش با سل دعوا کرده است. گبی مصمم است که هر طور شده ثابت کند که چپاندن یک مرغ خام توی کمد یازمنی کار سل بوده است، با اینکه هیچ کس ندیده او این کار را انجام بدهد و آن مرغ هم به طرز اسرارآمیزی غیبش زده است.
سل توی شعبده بازی رودست ندارد ولی برای انجام این تردستی به استعدادی تکیه می کند که هیچ کس فکرش را هم نمی کند... شاید به جز گبی که هیچ ترفند و حقه ای از چشم های تیزبینش مخفی نمی ماند. وقتی گبی می فهمد که سل می تواند با چیزهایی بزرگ تر از یک مرغ هم شعبده بازی کند دیگر مطمئن می شود که همکار خوبی پیدا کرده است. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: اگر آن ها فضا و زمان را دستکاری کنند، کل جهان به خطر می افتد.