سبد خرید شما خالی است.
شرک، غول سبز و زشت ما، در دهکده راه افتاده و با آدم های دهکده حرف می زند. همه از شرک به خاطر زشتی اش می ترسند، اما شرک برایش مهم نیست و به راه خودش ادامه می دهد. آن قدر می رود و می رود تا می رسد به شاهزاده ای که قرار است نجاتش دهد. آیا شاهزاده هم قرار است از شرک بترسد؟