سبد خرید شما خالی است.
«دست از سرم بردارید» قصه ی بامزه یک مادربزرگ پیر و ظاهرا بی حوصله است که فقط دوست دارد تنها باشد و ژاکت ببافد، اما هرجا که میرود دور و برش شلوغ است. او بالاخره یک جای ساکت پیدا می کند، ولی وقتی کارش تمام می شود خیلی زود احساس تنهایی میکند و برمیگردد پیش نوه هایش و ژاکتها را به آنها میدهد! مادربزرگ متوجه می شود که تنهایی همیشه خوب نیست و گاهی بهتر است از حضور خانواده و دوستان دیگر لذت برد و خوش گذراند!