سبد خرید شما خالی است.
«برف بی صداست... ولی آب صدا دارد، گویا نجواست... باد ولی جیغ می کشد. کنار گوشت... آرام... آرام جیغ می کشد... آفتاب بی صداست ولی. رنگ رنگ می پاشت بر روی شانه ات... خورشید آهنگ دارد...آفتاب را با آهنگ پرتاب می کند... هوا هم که فریادست. چیزی جز فریاد نیست... ولی نور... کش دارد... می گذرد؛ ممتد. نور هم بی صدات، مطلق صفر صداست. تاریکی زیر مطلق صفر صداست. تاریکی بی صداست. مثل برف. صدا بی صداست. از کنارت که می گذرد، گویی مرده؛ هیچ که هیچ. صدا بی صداست، عین برف، عین تاریکی، عین تو.»