کتاب حاضر، روایت جذاب هیگاشیدا، نوجوان ژاپنی مبتلابه اتیسم است. نویسنده با تلاش حیرت آوری می کوشد آنچه را در درون او می گذرد، توصیف کند و دیگران را از معنای کارهایی که می کند و دلیل آن باخبر سازد. هیگاشیدا نشان می دهد که چرا افراد مبتلابه اتیسم شتاب زده به جایی می دوند و یک سری کارهای مشخص را تکرار می کنند.
نویسندهی سیزده سالهی این کتاب، شما را به دنیایی دعوت میکند تا زندگیای را تجسم کنید که توانایی سخن گفتن از شما گرفته شده است؛ توضیح اینکه شما گرسنه اید، خستهاید یا درد دارید، حتی صحبت کردن با یک دوست، اکنون خارج از توانایی شماست. میخواهم این تجربه ذهنی را کمی بیشتر بسط بدهم؛ حال تجسم کنید بعد از اینکه توانایی ارتباط برقرار کردن را از دست دادید، کنترلگر ذهن شما که به افکارتان فرمان میدهد، بدون اطلاع شما را ترک میکند. به احتمال زیاد شما از وجود این کنترلگر ذهنی بیخبر بوده اید، اما اکنون که او رفته است متوجه خواهید شد که چطور در طول این همه سال آنها موجب عملکرد صحیح ذهن شما بوده اند. افکار، تصورات و تمایلات مهار نشدنی و سدشکن به گونهای توقف ناپذیر بر شما فرو میریزند. کنترلگر شما در شرایط عادی این جریان را کنترل میکند؛ بخش عظیمی از این افکار را به کنار رانده و فقط بخش بسیار محدودی را برای تفکر و در نظر داشتن آگاهانه شما نگه میدارد.