نقش و جایگاهِ مردم در سیاست، از همان آغاز بخشی مهم از فعالیت های پژوهشی یرواند آبراهامیان بوده. در تاریخ نگاری هایش بیشتر تمرکز داشته روی تحولاتی که آدم ها به واسطه ی خیابان باعث شده اند تا تغییراتی که سیاستمداران سرِ میز مذاکره حاصل داده اند: او راویِ فشارهای از پایین است تا چانه زنی های در بالا ــ و در این مقاله هایش بیشتر از همه ی جاهای دیگر هم. دو مقاله ی نخست کتاب اواخرِ دهه ی شصتِ میلادی نوشته شده اند، اولی به نقشِ جمعیت های مردمی در تحولاتی می پردازد که نهایتاً به انقلابِ مشروطه انجامید و دومی، رد این اثرگذاری های مردمی را تا مقطعِ کودتای 1332 پی می گیرد. مقاله ی سوم که چهل سالی بعدتر از آن دو مقاله نوشته شده، سهمِ جمعیت های مردمی را در پیشبرد و پیروزیِ انقلابِ 1357 می سنجد و ضمناً، نشان می دهد دلبستگی به بررسیِ جایگاهِ مردم در سیاست، همه ی عمرِ پژوهشیِ آبراهامیان ادامه و دوام داشته. چهارمی مقاله ای است درباره ی سرخوردگیِ جمعی مردمی، بنیان گذارانِ فرقه ی دموکراتِ آذربایجان، از سازمانی سیاسی، حزبِ توده، و رو آوردن شان به مبارزه ی خودبنیاد. و پنجمی که متن ویراسته ی یک سخنرانی دانشگاهی است، گزارشی از فراز و فرودهای جنبش کارگری ایران می دهد در مقطعی کوتاه از تاریخِ ایران مدرن که آدم های خیابان توانستند بسیاری از خواسته های شان را به حاکمان تحمیل کنند.
موضوع محوری پژوهش های یرواند آبراهامیان در این کتاب، تغییرات و تحولاتی است که نه از گذر گفت و گوها و بده بستان های سیاستمداران حرفه ای پشت درهای بسته، بلکه به واسطه حضور مردم در خیابان یا همبستگی اصناف و جمعیت ها برای رسیدن به خواسته هایی جمعی به دست آمده. این پژوهش ها از قدرتی می گویند که بی قدرتان جامعه دارند و از نقشی عمده که در شماری از گره گاه های تاریخ ایران داشته اند و البته که این نقش آفرینی همیشه هم به حماسه هایی شورآفرین نیانجامیده و گاه ناکامی هایی حاصل آورده که زندگی نسل هایی را به باد داده اند. این مقاله ها بررسی قوت ها و ضعف های چند نمونه از جنیش های مردمی در فرازهای تاریخی مهم این سرزمین اند، چند چونی در این پرسش که آدم های کوچه و خیابان چه طور کوشیده اند فردای شان را بهتر کنند، کجا ها موفق بوده اند و کجا ها شکست خورده اند.