سبد خرید شما خالی است.
گرگ هفلی به دردسر بزرگی می افتد. به مدرسه خسارت می زنند و گرگ، مظنون اصلی است؛ اما او بی گناه است؛ یا دست کم تا حدودی بی گناه است. چیزی نمانده که پلیس او را دستگیر کند، اما برف و کولاک شدیدی اتفاق می افتد و خانواده ی هفلی در خانه شان زندانی می شوند. گرگ می داند که وقتی برف ها آب شود، باید با حقیقت تلخ رو به رو شود، اما آیا مجازات پلیس، بدتر از گیر افتادن با خانواده ات در تعطیلات کریسمس است؟