خانواده آقا محمدخان نوجوان، اعم از پدر بزرگ و پدر به عنوان یکی از خان های مطرح نیز این تجربه ناگوار را داشتند. پدر بزرگش فتحعلی خان، حتی بر سر سفرۀ مهمانی هم کشت و هم کشته شد. پدر آقامحمدخان به نام محمد حسن خان قاجار، سال ها از هراس نادرشاه در تنهایی و آوارگی به یاری بازی شکاری، لقمه ای برای زنده ماندن یافت. زمانی هم که قدری چشم نادرشاه را دور می دید، به اندیشه غارت به استر آباد می تاخت و بار دیگر به دشت متواری می شد. پس از قتل نادر، آقا محمدخان کوتاه زمانی دغدغه دریافت خبر کشته شدن پدر و اضطراب های دائمی را وانهاد، اما چون نوبت سلطنت عادل شاه رسید، محمدحسن خان بار دیگر فراری شد و همین زمان بود که آقا محمدخان به تلافی فرار پدر مقطوع النسل شد.
پدرش محمدحسن خان، دوازده سال درگیر نبرد بی حاصل با خوانین رقیب بود. بنابراین علاوه بر نا امنی در کل ایران، در تجربه خانوادگی آقامحمدخان و خود وی این تبعات ناگوار وجود داشت.
نا امنی و تقسیم ایران به حکومت های محلی خان ها و ایلات و درگیری مستمر درون ایلی یا برون ایلی و نا امنی شدید یک مسئله جدی برای متفکران ایرانی شده بود و در عصر کریم خان، دست کم در شیراز آرامش برقرار بود.