تصویر جزء جدایی ناپذیر کتابهای کودکان است، گرچه حضور آن در آثار نوجوانان محدود و مبتنی بر نیاز است. تصویر در کتابهای کودکان، در بسیاری موارد همچون متن و در مواردی خاص حتی بیش از متن، در انتقال مفاهیم و اندیشه ها، حالتها و احساسها و تخیلات به خواننده نقش دارد. خواه کتاب داستانی باشد یا شعر و غیر داستان، تعلق آن به دنیای کودکان ضرورت استفاده از تصویر را به عنوان عامل مهم انتقال و ارتباط اجتناب ناپذیر میکند. بحث پیرامون کیفیت هنری این آثار را به بحث درباره کتابهای تصویری و مصور وا میگذاریم. تنها به این نکته بسنده میکنیم که تصاویر باید از ارزش هنری برخوردار باشند و در اینجا تنها به حداقلهای عنصر تصویر که جنبه عام، کلی و تعمیم پذیر دارد میپردازیم. تصویر در کتاب کودک با متن رابطهای غیر قابل انکار دارد و نقش آن به گونهای است که هر آنچه را که متن به دلیل محدودیت به بیان آن قادر نیست به تصویر میکشد. در هم آمیختگی دو عنصر متن و تصویر، به گونهای است که متن فقط اسکلت داستان را بیان میکند و تصویر است که باید کاری فراتر انجام دهد و داستان را بیان کند.
تصویر کتاب کودک باید مقید به متن باشد البته نه دنباله روی آن. نکته دیگر اینکه خواننده را در درک بهتر متن کمک کند، پس سبک مورد استفاده باید با تواناییهای درک کودک متناسب باشد. همان گونه که استدلال شد که سطح خوانایی نوشته باید منطبق با تواناییهای خواندن کودک باشد. در مورد تصویر هم سطح خوانایی تصویر باید با سواد بصری خواننده هماهنگی داشته باشد. نکته دیگر آن است که تصویرها باید از چنان قدرت و خلاقیتی برخوردار باشد که منظر دید کودک را فراتر از آنچه متن به روی او گشوده بگشاید. در واقع تصویرها باید گسترش دهنده و شفاف کننده متن باشد و تخیل او را فعال کند.