مباحث این کتاب بر پایه گفت و گو یا منازعه کوتاه 'لودویگ ویتگنشتاین' با 'کارل پوپر' در 'کمبریج' شکل گرفته است. به تصریح کتاب: 'آنچه مسلم است بگو مگوی شدیدی بین پوپر و ویتگنشتاین درباره ماهیت اصلی فلسفه درگرفت یکی می گفت تردید نیست که مسائل فلسفی وجود دارد (پوپر) دیگری می گفت نه این ها صرفاً معما است (ویتگنشتاین). این مشاجره فوراً به صورت افسانه ای درآمد. یک روایت اولیه حادثه می گوید که پوپر و ویتگنشتاین برای به کرسی نشاندن حرف خود سیخ های تفته بخاری را به طرف هم نشانه رفتند.... ویتگنشتاین و پوپر بر تلقی ما از تمدن, علم و فرهنگ تاثیر ژرف نهاده اند. هر یک به نوبه خود سهم بازرسی در مسائل دیرین, مباحثی مانند ما چه می دانیم, دانش خود را چگونه می توانیم پیش ببریم, چه حکومتی لازم داریم, و نیز در معماهای عصر ما, مثلا حدود زبان و معنا, و این که در ورای این محدوده چه قرار دارد, ایفا کرده اند. آن ها هر کدام باور داشتند که فلسفه را از خطاهای گذشته اش رهانیده است, و مسئولیت آینده اش را بر دوش می کشد. ویتگنشتاین از دید پوپر بزرگ ترین دشمن فلسفه بود. با این همه داستان سیخ بخاری از شخصیت و از عقاید هماور دانش فراتر می رود. ولی جدا از داستان زمان آن ها نیست, دریچه ای است به روی تاریخ پرآشوب و تراژیکی که زندگانی آن ها را شکل بخشید و این دو را در کمبریج به هم رساند. و نیز داستان دو دستگی در فلسفه قرن بیستم در باب اهمیت زبان است: اختلاف میان کسانی که مسائل فلسفی سنتی را صرفاً مخمصه زبانی می دانستند و آن هایی که فکر می کردند این مسائل از حد زبان بیرون است'. بدین سان, در این کتاب درباره مناقشه کوتاه بین پوپر و ویتگنشتاین, چند و چون آن, گواهان در جلسه, خاطرات شاهدان, و تقابل فکری آن دو بحث شده است.