غم برجسته ترین و فراوان ترین نشانه هیجانی در افسردگی است. غم آن چنان بر زندگی یک بیمار حاکم بود که او تقریباً تمام ساعات بیداری خود را گریه می کرد. او به خاطر گریه بیش از حد نمی توانست از عهده مکالمه اجتماعی بر آید. فقدان مسرت، از بین رفتن شادی زندگی، تقریباً به اندازه غم در افسردگی فراگیر است. فعالیت هایی که قبلاً موجب احساس خشنودی می شدند کند و یکنواخت می شوند.
مرگ مادر قبل از اینکه کودک به یازده سالگی رسیده باشد، میتواند فرد را در بزرگسالی مستعد افسردگی کند. جامعهشناسان انگلیسی، جورج دبلیو براون و تیریل هاریس برای بررسی افسردگی در محیط طبیعی آن، خانه به خانه با زنان یک منطقه کارگرنشین کمبرول واقع در لندن، مصاحبه کردند. آنها متوجه شدند که به طرز نگران کنندهای درصد بالایی از این زنان - ۱۵ تا ۲۰ درصد - به افسردگی متوسط تا شدید مبتلا هستند و برای افسردگیشان تحت درمان قرار نمیگیرند. میزان افسردگی در بین زنانی که قبل از یازده سالگی مادر خود را از دست داده بودند و ضمنا به تازگی ضایعه شدیدی را تحمل کرده بودند، تقریبا سه برابر بیشتر از زنانی بود که قبل از یازده سالگی مادر خود را از دست نداده ولی به تازگی ضایعۀ مشابهی را تحمل کرده بودند. طبق این بررسی، مرگ مادر بعد از اینکه کودک به یازده سالگی رسیده باشد، تأثیری بر خطر ابتلا به افسردگی نداشت. مرگ پدر زمانی که کودک کوچک است نیز احتمالا با افسردگی بعدی ارتباط دارد. (باریس و پروسین ۱۹۸۵)