سبد خرید شما خالی است.
حسن برای یافتن کار وارد شهر می شود که حاکم آن با همدستی شیشه بُر از مردم به زور پول می گیرد. حسن انتقام مردم را از شیشه بُر می گیرد اما برای مجازات به میدان شهر برده می شود. دیو حواس مأموران را پرت می کند و حسن در میان هندوانه های روی زمین پنهان می شود و چون سرش مثل هندوانه است شناخته نمی شود. دنباله ی قصه ی حسن کچل را در جلدهای بعدی بخوان.