سبد خرید شما خالی است.
گزیده ای از گفت و گوها و مقالات محمد پوینده که پس از مرگ وی در قتل های زنجیره ای به کوشش سیما صاحبی (پوینده) همسرش جمع آوری شده است.
پوینده نه یک عاصی احساساتی بود، نه عارفی که زندگی را خوار می شمرد و نه موجود خارق العاده یی گه با زمین و زمان می جنگید. زمین، زندگی، انسان، حیوان و چیزهای فناشدنی را دوست داشت و به ارزش و در عین حال حدود آن ها وقوف کامل داشت و به ارزش و در عین حال حدود آن ها وقوف کامل داشت. هیچ توهمی نداشت و و در هیچ دامی گرفتار نیامده بود _اگر چه به هر دامی پا می گذاشت. مثل موش بسیار چالاکی وارد دام می شد، طعمه یی را که برای اسارت اش نهاده بودند، می خورد و به طرف دام های دیگر می رفت و خوب می دانست که دام آخر دام مرگ- در انتظار اوست. دامی که او در آن گام نهاد و دیگر بیرون نیامد.