ا فریادی به دنیا می آییم و آخرین دم را گویا به سکوت می گذرانیم. این به راستی تمثیلی است از شاعر شعر سکوت: ابتدا همه شغب است و، سرانجام، اگر در میانه قطع نشود، یا تمام نشود با تکرار خود و یا ماندن در دایره ی مشتی مریدان چشم و گوش بسته، که همان سروده های پیشین را پیش چشم دارند، می رسد به همان قله ای که نیما در شعر های آخرش رسید نه چون بسیاری از معاصران که از پس تجربه ها و شعرهایی ماندگار برمی گردند تا، شاید برای اینکه نامشان لقلقه ی زبانها باشد، بر درگاه شعر کلاسیک، غزل و قصیده و مثنوی بیاویزند.
هوشنگ گلشیری
در ستایش شعر سکوت یکی از ارزنده ترین نوشته های هوشنگ گلشیری در باب شعر و شاعری و نقد شعر است. هوشنگ گلشیری، که جایگاهی بلامنازع در داستان نویسی معاصر فارسی دارد، خلاقیت فرهنگی خود را با سرودن شعر آغاز کرد. پس از انتشار چند شعر در نشریات معتبر ادبیِ دهه ی ۴۰، به داستان نویسی روی آورد و علاقه ی نخستین خود را به شعر با نقد شعر پی گرفت؛ نقدی که حکایت از تسلط کم نظیر او بر زبان شعر کلاسیک و معاصر فارسی و نقد و نظریه های ادبی جهان دارد. گلشیری در شعر نیز چون داستان به ساختار، تکنیک، زبان و فرم و کشف و خلق چشم اندازهای تازه نظر داشت، و در دو مقاله ی مندرج در کتاب در ستایش شعر سکوت، شعر منصور اوجی را تحلیل کرده و مبانی منظر و اسلوب خود را در نقد شعر به دست داده است.