کتاب سنت روشنفکری در غرب را دو تن نوشته اند که یکی از آنان تاریخ نویسی روشنفکر است با احاطه ی کامل بر ادبیات و فلسفه (برونوفسکی) و دیگری ریاضی دانی علاقه مند به فلسفه ی علم و ادبیات (مازلیش). آنان سیر تکامل اندیشه ها را از دوره ی رنسانس تا آغاز قرن 19 پی گرفته اند و تاریخ تفکر غرب را به گسترده ترین معنایش دنبال کرده اند، یعنی فقط به رشته ای خاص مثل سیاست یا فلسفه نپرداخته اند، بلکه با توجه به بستر تاریخی و اقتصادی و علمی بروز اندیشه ها را بررسی کرده اند. این کتاب سه بخش دارد: 1 . "دنیای رو به توسعه"، از لئوناردو تا عصر الیزابت؛ در این دوره رنسانس، اصلاح دین و علم و صنعت رخ می دهد. 2 . "عصر مخالفت منطقی"، از کرامول تا روسو؛ عصری که از نخستین انقلاب مهم در دنیا یعنی مقاومت در برابر چارلز اول آغاز می شود و تا حدود 1760 ادامه می یابد. در این بخش جنبش ابراز مخالفت شدید پیرایشگران (پیوریتن ها) و سپس گروه های مخالف کلیسای رسمی بررسی شده است. 3 . "انقلاب های بزرگ"، از آدام اسمیت تا هگل؛ در این بخش آن چه در جامعه ی ما نشانه ی مدرن بودن است نمایان می شود.
دوره ای که ما به آن می پردازیم از رنسانس است تا آغاز قرن نوزدهم. طبیعی است که با رنسانس کارمان را بیاغازیم، زیرا در آن زمان بود که آدمی در مقام فرد و فارغ از بقیه مسائل مفهومی مدرن پیدا کرد.
روش اصلی این کتاب، یعنی بحث درباره اندیشه های شخصی افراد، از دوره ی رنسانس سرچشمه می گیرد. رنسانس آغاز آن گونه گرایش های دنیوی در جامعه است که از جمله در واژه دولت نیز متجلی شد. پیش از رنسانس هیچ دولتی به این معنا وجود نداشت: اندیشه و نهاد دولت همراه با واژه ی آن نضج گرفت. رنسانس دوره ی طبیعی آغاز کتابی است که با اندیشه های بشر و دولت سر و کار دارد.