سبد خرید شما خالی است.
موشی می خواهد ببیند توپ جدیدش تا کجا بالا می رود، اما توپ موقع پایین آمدن به گلدان نازنین مامان می خورد و آن را می شکند. موشی می فهمد که بدجوری توی دردسر افتاده است. آیا باید تکه های شکسته ی گلدان را مخفی کند؟ یا باید داستانی سر هم کند و تقصیر را به گردن دیگری بیندازد؟ هیچ یک از این کارها به نظرش درست نمی رسد. وقتی مامان برمی گردد، موشی به این نتیجه می رسد که شاید گفتن حقیقت اصلا کار بدی نباشد.