انسان در زندگی خود و نظایر خود، شاهد تجلی صورتهای پیشرفتهای از این قبیل احساسها و رویدادهاست. نه تنها وجود خصلتهایی از قبیل احساس غم و شادی را در پیش خود تجربه میکند، بلکه احساسهای برتری را نیز لمس مینماید. احساساتی از قبیل علاقه به آزادی و عدالت و مساوات، علاقه به اعتقاد و مبانی فکری، ایثار و فداکاری در راه آرمانهای اخلاقی و مذهبی و نظایر آنها، در نهایت امر جلوهها و آثاری هستند که از انسانها یعنی گروهی از موجودات زنده تظاهر مینمایند و طبیعی است که باید علت و منشأ آنها با حیات انسانی و در یک مفهوم گستردهتر حیات مرتبط باشد. اندیشمندان غرب و شرق در عصر حاضر منکر وجود این قبیل آثار نیستند و حتی با اذعان به این نکته که بررسی و تفسیر آنها خارج از حدود صلاحیت دانش زیستشناسی در مفهوم رایج و به اصطلاح کلاسیک آن قرار دارد رشته خاصی را تحت عنوان روانشناسی به بررسی این قبیل آثار و تظاهرات اختصاص داده اند. اگر روانشناسی را رشتهای جدا از زیستشناسی بدانیم، در این صورت دانش زیستشناسی علم بررسی تظاهرات کالبدی یا پدیدههای مربوط به جسم و موجودیت مادی جانداران خواهد بود و بالنتیجه، بررسی تظاهرات و آثار غیر جسمانی موجودات زنده در حوزه صلاحیت و تخصص رشته روانشناسی قرار خواهد داشت؛ اما قبول این تقسیمبندی که از نظر روشها و ابزار مطالعه و حوزه صلاحیت رشتههای زیستشناسی و روانشناسی صحیح و منطقی است، نباید ذهن انسان را از توجه بدین نکته که روانشناسی نیز به بررسی آثار و تظاهرات حیات اختصاص دارد محروم سازد. برخی از زیستشناسان فراموش میکنند که حوزه دانش زیستشناسی منحصرا، بررسی رویدادهای جسمی موجودات زنده است و در کنار این رشته شاخه دیگری از علوم نیز عهده دار بررسی رویدادهای غیر جسمی یا غیر مادی جانداران است. بدیهی است که هیچ یک از این دو شاخه علوم یکدیگر را نفی نمیکنند و بلکه از یک نظر مکمل یکدیگر نیز هستند.
از اشتباهات نسبتا رایج در محافل علمی شرق و غرب آن است که تصور میکنند قبول و اذعان به وجود نوعی تمایز در اهداف رشتههای زیستشناسی و روانشناسی در نهایت امر تردید در ضروریت بررسی جنبه کالبدی جانداران و انکار یا تحقیر اهمیت آن است، در حالی که مطلقا چنین توهمی در بین نیست. دانشمندان مسلمان از صدها سال قبل در برخورد و تحلیل مسائل کالبد و روح در موجودات زنده و کیفیت ارتباط آنها تحقیقات ژرف و ارزندهای داشته و به صورت بنیادین به حل تعارض ظاهری که از استنباط دوگانگی بین جسم و روح حاصل میشود توفیق یافته اند.
عصر حاضر در تاریخ ملت ما عصر زرین تولد مجدد اسلام است. بعد از قرنها سستی و رخوت و جمود و تحجر که در زمینه کوششها و تلاشهای عقلی و علمی بر جامعه ما حاکم بوده، سزاوار آن است که در پرتو انوار درخشانی که از حمیت و غیرت و ایثار انسانهای آزاده بر جامعه ما میتابد حیات راستین و حرکت و پویایی در تمام ابعاد انسانی آن در این مرز و بوم آغاز شود. بدون احساس تحقیر و ذل ت دستاوردهای ملل دیگر جذب جامعه ما شود و در همان حال ره آوردهای این ملت نیز در خدمت اعتلاء و رشد ملل و اقوام دیگر قرار گیرد. دانشمندان این مملکت نکات قوت و اصالت دیدگاههای توحیدی را که ریشههای عمیق و اصیل در این مرز و بوم دارند بازشناسند و سرافرازانه آنها را در جهت تکمیل و توسعه علوم و فنون عصر به کار گیرند.
امید آنکه ترجمه و معرفی کتاب حاضر بتواند به سهم خود قدم شایستهای در جهت اهداف فوق الذکر به حساب آید.