فیلم سینمایی رخ دیوانه بدون شک یکی از اتفاقات مهم سینمایی ایران در سال ۱۳۹۴ به شمار می رود. فیلمی که از زمان پخش نخست در جشنواره فیلم فجر و پس از آن در اکران مردمی در سینماهای کشور توانست نظرات بسیار قابل توجهی را به خود جلب کند؛ که بخش قابل توجهی از آن و یا شاید بهتر است بگوییم مهم ترین و اصلی ترین دلیل این اتفاق را باید در فیلمنامه این اثر به قلم محمدرضا گوهری جستجو کرد.
گوهری که این روزها در آستانه ۴۵ سالگی به سر می برد، همزمان با اکران این فیلم و جلب بازخوردهای مردمی آن، نشان داد که در اوج پختگی نگارش سناریوهای داستانی در سینمای ایران قرار گرفته است.
رخ دیوانه روایتی است لایه به لایه و تو در تو، از چند اتفاق پیرامون چند جوان که آن ها را از سر اتفاق و از قضا لایه لایه به هم پیوند می دهد و در نهایت چنان سرنوشتی برای آن ها رقم می زند که چیزی جز حیرت را برای مخاطب خلق نمی کند.
گوهری داستان خود را در این فیلمنامه با روایت یک جوان از حضورش در فضای نت شروع می کند، فضایی که بودنش و رشدش را باید نشانه ای از انزوایی دانست که نسل جوان امروز ایران به آن دچار شده و یا به سوی آن هل داده شده اند. در همان ابتدای کار نویسنده با نشان دادن صفحات مورد علاقه راوی در فضای نت و محتوای آن ها به شکلی ظریف بهانه هایی از این انزوا را که ریشه در زندگی جهش خورده در مدرنیسم خودساخته و غیرایرانی جامعه امروز ایرانی دارد به نمایش می کشد و در ادامه هوس را به عنوان دستمایه ای از شور جوانی به خدمت خود در می آورد تا با چاشنی غرور، داستانی را شروع کند که ابتدای پازل هراسناک این قصه است.
همان شور و غرور در ادامه چنان چهره ای از شخصیت های داستان این فیلمنامه ساخته که مخاطب در رویارویی هول انگیز خود با داستان به این اندیشه وادار می شود که نسبت زندگی او با این افراد چیست و چه اندازه باید آن ها را در ساختار فکری و زیستی خود بجوید.
فیلمنامه گوهری در رخ دیوانه مبتنی بر شخصیت سازی و پردازش مناسب شخصیتی متعدد و البته درست است. فیلمنامه ای با تعدد کاراکترهایی که هر کدام نقشی محوری در اثر دارند و به خوبی نیز مورد پردازش قرار گرفته اند و در جای خود، درست نشسته اند. از سوی دیگر داستان تا آخرین دقیقه فیلم برای مخاطب خود مشتش را باز نکرده و گره های باز نشده دارد. نویسنده تا واپسین دقایق فیلم، در چندین نوبت مخاطب را به جایی رسانده که او حس می کند قصه به پایانی تراژیک رسیده است؛ اما ماجرا این نبوده و باز هم قصه ادامه دارد؛ تا اینکه در نهایت و حتی با نمایش صحنه مرگ واقعی یکی از کاراکترهای داستان، مخاطب با این مسئله مواجه می شود که شاید و البته شاید، تمامی این ماجرا از ابتدا چیزی جز یک وهم و یا داستان مجازی نبوده است.