نویسندة کتاب در فصل اول زیر عنوان«فرانظریة تبیین در علوم اجتماعی» چهار نوع شیوه تبیین را بر اساس مطالعه رفتار فرد یا رفتار نظام اجتماعی و نیز نوع بررسی درونی و بیرونی مطرح کرده و از میان آن ها یکی را به عنوان شیوه اصلی کار خود در این کتاب برگزیده و درباره آن توضیح داده است. مشکل شیوه اول و دوم که به بررسی رفتار فردی و داده های سطح فردی معطوف هستند، آن است که این مشاهدات به ویژه شیوه اول که در علوم اجتماعی رواج زیادی دارد، به شکاف روزافزونی بین نظریه و پژوهش منجر شده است و در حالی که نظریه اجتماعی همچنان به عملکرد نظام های اجتماعی رفتار می پردازد، تحقیق تجربی غالباً با تبیین رفتار فردی سر و کار دارد. به اعتقاد کلمن، مسائل نظریه اصلی جامعه شناختی، اکنون حول این دو قضیه دور می زنند: چگونه کنش های هدفدار کنشگران دست به دست هم می دهند تا رفتار نظام دار را ایجاد کنند؟ و دیگر اینکه چگونه این کنش های هدفدار نیز به نوبه خود بر اثر الزام های ناشی از رفتار نظام شکل می گیرند؟ بدین سان، کلمن می کوشد تا نظریه کنش را به ریشه های خرد آن و تأکید بر کنشگر باز گرداند، اما در ضمن، بر پیوند سطح خرد و کلان تأکید می ورزد و این کار را در چارچوب الزام ها و اصطلاحات نظریه کنش و کارکردگرایی ساختاری انجام می دهد و در زمینه پیوند سطح خرد و کلان از اصل نظری ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستان و روحیه سرمایه داری» سود می جوید.