سبد خرید شما خالی است.
درِ یکی از اتاق ها بسته بود. آن را باز کرد و بی آن که تو برود گردن کشید و داخلش را دید. در را بست و به آن یکی رفت. چشمش به تشک و متکای دو نفره ای که روی زمین پهن بود افتاد. گودی به جا مانده از دونفری که تویش خوابیده بودند هنوز دست نخورده مانده بود. مینا نزدیک در اتاق آمد و گفت: باید ببخشین که یه کم به هم ریخته است. می خواستم روتشکی ها رو بشورم که ... تشویق شده در بیست و دومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران.