جریان نوگرایی در ایران با دو جریان جدا و منفک از هم قابل بررسی است؛ یکی تحول و نوزایی بومی و ملی که در کتاب حاضر با نام «تجدد» از آن یاد شده است و دیگری نوزایی و تحولی که از پی ورود مغرب زمین به ایران مطرح شده و در تحقیق حاضر با عنوان «مدرنیته» و یا «مدرنیزاسیون» از آن یاد می شود.
نهضت های اسلامی بیدار گرایانه که بعد از صفویان تا به امروز به وجود آمده است، قسمت مهم آن با فلسفه تجدد در ایران و دو شاخه شدن در بعد ملی و بعد غربی در ارتباط است، در سرنوشت سه نهضت تاریخی مهم ایران یعنی نهضت مشروطیت، قیام ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، این امر قابل رؤیت است. در واقع فلسفه تجدد در ایران مسأله ای پیچیده، دقیق و دارای ظرافت های فکری و تاریخی و حتی سیاسی- اجتماعی بسیاری است. بررسی این مسأله علاوه بر توجه به زوایا و نکات و مسائل فراوان و فراهم آوردن مواد و منابع اولیه و متنوع که گاه بسیار ناهمسان و ناهماهنگ هستند، نوعی دسته بندی و بازیابی و بازسازی فکری و عملی را نیز لازم خواهد داشت و این هدفی است که دکتر موسی نجفی در این پژوهش خود دنبال می کند.
۱۰ فصل این کتاب، بیش از آنکه بخواهد جواب و یا راه حلی برای «فلسفه تجدد در ایران» به دست دهد، «طرح صحیح صورت مسأله تاریخی ما» است.
صورت مسأله ای که لااقل از دو قرن قبل تاکنون همچنان توانسته به عنوان اصلی ترین و پر جاذبه ترین حوزه های فکری، اجتماعی و سیاسی دیدگاه صاحب نظران را به خود مشغول کند.