سبد خرید شما خالی است.
جویس... از موسیقیایی سخن می گوید که در همه جا جاری است، در زمین و هوا، در کناره ی آن رودی که بیدبنان آن جا با هم ملاقات می کنند؛ موسیقایی شیرین که سر از بهشت درمی آورد و چنگ هایی ناپیدا که نوازنده ی آن اند. به راستی چه چنگی ناپیداتر از چنگِ زبان هست که آن چنان که خودِ جویس می گوید در اولیس و شب زنده داری فینگن ها می نوازد! جالب آن که رود همان خصلتِ پویایی را دارد که باختین درباره ی زبان از آن سخن می گوید. جویس نه از دریا که از رود (روند؟)ی سخن می گوید که بیدها (آدم ها؟) در دو سوی آن با یکدگر دیدار می کنند...