تاریخ دراماتورژی، به سادگی بخشی معاصر از تاریخ تئاتر نیست. تاریخ دراماتورژی حتا تنها در قلمروی تاریخ هنر معاصر نیز نمی گنجد، بلکه شکلی از تاریخ تفکر است که دربردارنده ی تغییر بنیادین نگاه به بنیان نظری در هنر، تجدیدنظر در نفوذ فرهنگی هنر و همچنین اذعان به ضرورت وجود بنیانی نظام مند، روشمند و اندیشمندانه در پس هنرهای گروهی است. امروز که رواست از پرداختن قواعد کلّی و همگانی زیبایی شناسانه بپرهیزیم و با رعایت دقت در این زمینه، عنصر کلان مدیوم هنری را فراموش نکنیم، باید قائل به تفاوت های هنرهای بازنمایانگر نسبت به سایر هنرها باشیم. تئاتر و نمایش، به مانند سینما در انتزاعی ترین اشکال خود نیز حاصل شکلی از حساسیت اجتماعی هستند که همین حساسیت، به سادگی آن ها را در بخش نظری واجد شرایطی عمیقاً بینارشته ای می کند. دراماتورژی و میلادش در قرن هجدهم آلمان بی ارتباط با رویکرد فلسفی روزگار معهود نیست. دراماتورژی، شاید در عمیق ترین کلام فهم این ماهیت بینارشته ای است...