جاش کوهن در این مقدمه ی جذاب و خواندنی استدلال می کند که فروید بالاتر از همه نشان می دهد هر اندیشه، هر واژه و هر کنشی، گیرم که ظاهری پیش پاافتاده و مبتذل داشته باشد، می تواند در خور قرائت دقیق و موی شکاف باشد. راستش، شاید همین ژرف بینی بوده که این همه مخالفت با روان کاوی برانگیخته است.
چگونه فروید بخوانیم با قرائت گزیده هایی کوتاه از نوشته های فروید و با عطف نظر به روان رنجوری ها، ضمیر ناخودآگاه، واژه ها، مرگ و (صد البته) مسائل جنسی، هسته ی تناقض آمیز و خارق اجماع تفکر روان کاوانه را بیرون می کشد: این که درونی ترین حقیقت های نهفته در ضمایر ما فقط هنگامی خود را عیان می کنند که تحریف شده و جامه ی مبدل پوشیده باشند. خواب ها، رؤیاها، خطاها، لطیفه ها، شوخی ها، نشانه های بیماری و در یک کلام زندگی های هرروزه ی ما اگر با دیده ی باریک بین قرائت شوند ما را، چونان استادان خبره در تلبیس (جامه ی مب دل پوشی)، موجوداتی بازنشناختنی می نمایانند که نه دیگران به جایمان می آورند و نه خودمان.