استقرای تحلیلی به جای اینکه با یک نظریه تعریف یا توضیح یا تفسیر آغاز شود و سپس به دنبال شواهدی برای تأیید یا رد آن باشد یا به عبارتی آنها را به شیوۀ قیاسی آزمون کند، با شواهد و مدارک جزییات و ویژگیها آغاز میشود و به تولید نظریه ها، تعاریف و تفاسیری میانجامد که منعکس کننده یا بازنمایانگر آن جزییات و ویژگیها هستند. اغلب رویکردهای استقرایی ملهم از رابطه نزدیک بین مشاهدات تجربی و فرمولبندی مفاهیم هستند.
ریسنر (۲۰۱۰) با استفاده از این روش تحقیقات انجام شده در کشورهای بریتانیا، آفریقای جنوبی، روسیه را که با روش مصاحبههای روایتی انجام شده با هم ترکیب میکند و نتایج استقرایی خود را ارائه میکند. استقرای تحلیلی فرآیند گسترش ساختارهایی چون مقولات، بیان روابط و تعمیمها است و همچنین فرآیند بسط نظریات از طریق انضمام مقولات و تعمیم دهی با استفاده از مطالعه و آزمون حوادث رویدادها و اطلاعات دیگر مرتبط با موضوع است. انتزاع از یک امر عینی و محسوس به یک فرمولبندی فراگیر یک موضوع کلیدی در استقرای تحلیلی است. (پریسل، ۲۰۰۸) مسائل مهم در گسترش نظام مقولهبندی و تعمیم دهی شواهدی هستند که جایگزین شواهد اولیه میشوند. به این شواهد موارد منفی گفته میشود که اهمیت اساسی دارند. (گیون، ۲۰۰۸)