در پایان قرن نوزدهم به نظر میرسید که به بیشتر آنچه باید درباره فیزیک بدانیم پی برده ایم. دینامیک نیوتونی بارها به دقت آزموده شده بود و موفقیت آن، معیاری از درک عمیق و منسجم طبیعت به شمار میرفت. الکتریسیته و مغناطیس بر اثر کار تجربی ماکسول وحدت یافته بودند و هرتز در آزمایشهای خود، امواج الکترومغناطیسی را که معادلههای ماکسول پیش بینی کرده بودند کشف و بررسی کرده بود. قانونهای ترمودینامیک و نظریه جنبشی در ارائه توصیفی واحد در گستره وسیعی از پدیدهها کاملا موفق بودند. به طور کلی، انقلاب صنعتی، سطحی از پیچیدگی تکنولوژیکی ارائه کرده بود که تأثیر عمیقی بر حیات و استاندارد زندگی در همه جا داشت. ایالات متحد آمریکا پس از یک دوره توسعۀ اقتصادی و جغرافیایی، خود را به عنوان یک قدرت جهانی مطرح کرده بود. در اروپا کشورهای قدرتمند سلطنتی محیطی را فراهم کرده بودند که در آن صنعتی شدن با گامهای سریعی به پیش میرفت اما در پس این جو به ظاهر پایدار و توام با خوشبینی، جریانهای زیرگذر شدیدی وجود داشت که پس از چند سال جهان را در درگیری وحشیانه جنگ جهانی اول، موج فزایندۀ نظامیگری نیروهای ملی گرایی و انقلابی فرو میبرد و مارکسیسم که در حال نیرومند شدن بود، نظام دیرینه را دگرگون میکرد. به همین ترتیب، با غلبۀ ایدههای جدید در زمینههای نقاشی، مجسمهسازی و موسیقی، هنرهای زیبا نیز دستخوش تغییرات اساسی شده بود.