هنگامی که نوزادی با شرایطی مثل فلج مغزی متولد میشود، مادرش ممکن است با نهایت شدت از فرزندش مراقبت کند. این مادر و کودک در برابر جهان میایستند؛ یک تیم را تشکیل میدهند. والدین میدانند که مسائل کودک، خصومت شخصی با آنها نیست. او قطعا تمایلی به فلج بودن نداشته است. اما این مرزها درباره کودکانی که از آسیب قبل از تولد یا آسیب زودهنگام پیش از فرزندخواندگی رنج میبرند نامعلوم است. کودک ناتوانی یا معلولیت قابل مشاهدهای ندارد، در نتیجه رفتار از هم گسیختهاش تهاجمی به نظر میرسد، سپس تبدیل به یک دور معیوب میشود. کودک آسیب خورده یا آزار دیده از طریق فریاد کشیدن، آب دهان انداختن، گاز گرفتن، کتک زدن یا دروغ گفتن برون ریزی دارد، یا از طریق پس کشیدن، پنهان شدن، فرار کردن، افسرده و عبوس شدن یا بیتفاوتی درون ریزی میکند. در حقیقت برخی از کودکان در زمانهای مختلف هر دو را انجام میدهند. ممکن است در مقابل او را تنبیه یا ایزوله کنید؛ در این صورت کودک رها شدن طرد و تنهایی اولیه خود را دوباره به طور کامل تجربه میکند؛ احساس میکند به تله افتاده است و به انتخابهای غلط ادامه میدهد.