هنگامی که باور داریم فاقد مهارتها و منابع لازم برای برخورد با رویدادهای ناگوار هستیم، احساس است و دستپاچگی میکنیم، همچنین هنگامی که با موقعیتی مواجه میشویم و فکر میکنیم که نمیتوانیم از عهده آن برآییم، احساس درماندگی و وحشت در ما شکل میگیرد. در این شرایط این تصور در ما به وجود میآید که قادر به سازگاری و کنترل موفقیتآمیز موقعیت مشکل آفرین نیستیم.
به گفته سلیگمن، ۳۰ درصد کودکان آمریکایی از افسردگی رنج میبرند و کودکان بدبین بیشتر از کودکان خوش بین در معرض خطر افسردگی قرار دارند، همچنین نتایج تحقیقات روانشناسی مثبت نشان میدهد که کودکان با یادگیری مهارتهای اجتماعی لازم برای انجام درست تکالیف و وظایف در زندگی، در مقابل افسردگی مصونیت پیدا میکنند؛ بنابراین میتوان به کودکان ابزارها و تکنیکهایی را آموزش داد تا شیوع ناامیدی و نگرش برای من مهم نیست را در آنها معکوس کرد. نگرشی که منجر به تسلیم شدن و شانه خالی کردن کودکان از مسئولیتهای زندگی میشود.