این کتاب در آغاز مشتمل است بر معرفی نظرات شگفت انگیز درباره ی اختلالات روانی که از آن جمله است: تاثیر ماه بر جنون انسان ها در صورت نزدیکی بیش از حد معمول به زمین، نیز تاثیر شیطان بر جسم و روان. در ادامه ی این بخش به رابطه ی ایمان با سلامت افراد اشاره شده و عوامل فرهنگی و نژادی موثر بر اختلالات روانی بازگو شده است. در پایان این بخش مقیاس سنجش DSM-IV-TR تحت عنوان سنجش کلی کارکردها (مقیاس GAF) برای سنجش آسیب های روانی، معرفی شده است. در دستور این مقیاس چنین آمده است: “اختلال کارکردی که معلول نارسایی ها و محدودیت های بدنی و محیطی است نباید به حساب آیند. درجه بندی های مقیاس، ارزیابی کلی کارکردها در زمان فعلی است (در زمان سنجش) و نشان دهنده ی نیاز یا عدم نیاز فعلی شخص به درمان یا مراقبت است. گفتنی است این مقیاس می تواند برای ارزیابی کارکردهای شخص در دوره های مختلف زندگی و بر حسب زمان نیز مورد استفاده قرار گیرد: (مثلا بالاترین سطح کارکرد شخص در سال گذشته برای مدت چندماه). بر این اساس ارزیابی کلی کارکردها و بهنجار یا نابهنجار بودن آن ها بر حسب نمرات درجه بندی شده ی مقیاس که از ۱ تا ۱۰۰ مشخص شده است، تعیین می گردد”. در دیگر بخش های کتاب، این مطالب فراهم آمده است: دیدگاه های نظریه پردازان خود یا من، انگیزه ها، استرس و تاثیرات بدنی آن، نظام های رایج طبقه بندی آسیب های روانی، اختلالات اضطرابی، اختلالات ساختگی، اختلالات روانی فیزیولوژیایی، اختلالات کنترل تکانه ی فراتر از اختلالات شخصیت، یافته های تازه درباره ی افسردگی یک قطبی، داروهای تازه در درمان افسردگی، همجنس گرایی و جامعه، تنباکو و نیکوتین یک اعتیاد نیرومند.
همه فرهنگها مقرراتی دارند؛ برخی از این مقررات به صورت قانون رسمیت یافته اند. مقررات دیگر، هنجارها و معیارهای اخلاقی را تشکیل میدهند که یاد گرفتهایم از آنها پیروی کنیم. گرچه تعدادی از مقررات اجتماعی تا اندازهای دلبخواهی هستند، ولی در صورتی که افراد از مقررات قراردادی و اخلاقی گروه فرهنگی خود پیروی نکنند، رفتار آنها را نابهنجار میدانیم. برای مثال، رانندگی یا تماشا کردن تلویزیون برای یک فرد آمیش پنسیلوانیا بسیار نابهنجار محسوب میشود؛ البته این دو فعالیت برای ساکنان دیگر پنسیلوانیا بیانگر رفتار بهنجار روزمره هستند.
البته این به مقدار زیاد به شدت تخلف و اینکه دیگران تا چه اندازه از آن تخلف میکنند بستگی دارد. همانگونه که در مثال فوق توضیح داده شد، یک رفتار زمانی به احتمال زیاد نابهنجار محسوب میشود که از معیارهای جامعه و از آنچه به لحاظ آماری منحرف یا نادر است تخلف کند. در مقابل، خیلی از ما به صورت غیرقانونی در یک جایی پارک کرده ایم؛ این پیروی نکردن از مقررات به قدری از لحاظ آماری شایع است که آن را نابهنجار نمیدانیم، اما وقتی مادری فرزندان خود را غرق میکند، فورا تشخیص میدهیم که این رفتار نابهنجار است.