این رمان که بر اساس تجربه های همینگوی در جبهه ایتالیا، به سال 1918 فراهم آمده، داستان رمانتیک و زیبایی درباره عشق و جنگ است. وداع با اسلحه مشهورترین رمان جنگ جهانی اول است و همینگوی دیگر هیچ گاه نتوانست رمانی در حد آن بیافریند. باید این کتاب را بخوانید تا بفهمید چرا همینگوی داستان نویس بزرگی است. هنر او در این کتاب، در این نکته است که همینگوی چیزی رمانتیک را به شکلی غیر رمانتیک روایت می کند. ماجرای این کتاب که در اصل ماجرایی است که بر خود نویسنده رفته، داستان یک راننده آمبولانس جوان به اسم هنری است که جنگ جهانی اول را در شمال ایتالیا تماشا می کند. در آغاز کتاب او به عشق اعتقادی ندارد و جنگ برایش چیزی سرگرم کننده و بی خطر به حساب می آید که معلوم نیست روزنامه ها چرا آن قدر بزرگش می کنند اما درست در پایان یک سال هنری کاملا عوض شده است. پرستاری که موقع بستری شدن او در بیمارستان دلش را برده بود، کشته شده است و حالا هنری به جهان طور دیگری نگاه می کند. اما این اتفاقات پی در پی چنان نرم و روان و عادی روایت شده اند که این کار فقط از همینگوی بر می آید، توصیف های ساده، جملات کوتاه، بدون هیچ تجزیه و تحلیل خاصی.