این کتاب به بررسی مقطعی از تاریخ مطبوعات ایران می پردازد که یکی از دوره های پرتنش سیاسی بود و در آن قدرت از سلسله ای به سلسله دیگر منتقل می شد، سیاست داخلی ایران با سیاست های جهانی به گونه ابهام آلودی گره خورده بود و بلبشوی سیاسی پیچیده ای سراسر کشور را فرا گرفته بود. این مقطع از تاریخ بسیار کوتاه بود و از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ را شامل می شد. در اواخر قاجاریه هرج و مرج، خودسری و ملوک الطوایفی در اکثر نواحی ایران به اوج رسیده و کشاورزی و تجارت هم تعطیل شده بود. مراکز صنعتی بسیار کمی هم که وجود داشتند به تعطیلی کشیده و همراه آن فقر عمومی، ندادن مالیات توسط عشایر و یاغیان، عدم امنیت راهها و نیز هجوم اشرار به کاروانها و مسافرین ، طغیان عشایر و سلب آسایش از توده ها و عموم مردم، عدم ثبات دولت و دهها مشکل دیگر ایران را فرا گرفته و مردم آرزومند دولتی با ثبات و مقتدر و شخصیتی شجاع و دلسوز بودند که به این فلاکتها پایان دهد . در این شرایط رضاخان تصمیم به کودتا و گشودن تحولات جدیدی از لحاظ سیاسی، اجتماعی،امنیتی،اقتصادی، آموزشی و … در ایران گرفتند ایشان در قزوین با سید ضیاءالدین مدیر روزنامه رعد پیمان اتحاد بسته سپس با نیروی تحت فرماندهی خود به تهران حرکت کرده و در شب سوم خرداد ۱۲۹۹ه . ش آن را تصرف کرده و به ملاقات احمد شاه رفتند و به ایشان قول دادند احترامات ایشان محفوظ می ماند و هدف خود را از این کودتا خاتمه دادن به وضع ناهنجار و قطع دست بیگانگان ذکر کردند سپس فرمان نخست وزیری سید ضیاء را گرفته و خود نیز عهده دار وزارت جنگ شد و شاه لقب سردار سپه را به ایشان عطا کردند.